باز اکنون > اختلالات > اختلال شخصیت اسکیزوتایپال چیست | علل و درمان آن ..

برای دریافت مشاوره بر روی دکمه زیر کلیک کنید

اختلال شخصیت اسکیزوتایپال چیست؟

در اختلال شخصیت اسکیزوتایپی، تفکر و نحوه ارتباط برقرار کردن، مختل شده‌است. بیماران اسکیزوتایپی گرچه اختلال فکر واضحی ندارند، اما تکلمشان متمایز یا ویژه است، ممکن است معنایش را فقط خودشان بفهمند، و اغلب نیازمند تفسیر است. بیماران مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپی نیز مثل بیمار مبتلا به اسکیزوفرنی ممکن است از احساسات خود باخبر نباشند؛ اما به کشف احساسات دیگران به ویژه حالات عاطفی منفی مثل خشم، بسیار حساس‌اند. آن‌ها ممکن است افکاری خرافی داشته باشند یا مدعی غیب بینی و داشتن سایر قدرت‌های فکری و بصیرت‌های ویژه باشند. جهان درونی آن‌ها ممکن است پر از ترس‌ها و تخیلات کودکانه و نیز رابطه با افرادی خیالی و تصوری باشد که آن‌ها را به وضوح می‌بینند. ممکن است اعتراف کنند که خطای ادراک یا درشت بینی (ماکروپسی) دارند و افراد را مثل آدم‌های چوبی یا چیزی شبیه آن می‌بیند.آن‌ها روابط بین فردی مخدوشی دارند و ممکن است اعمال نامناسبی از آن‌ها سر بزند. در نتیجه، آدم‌هایی منزوی اند و دوستی ندارند یا بسیار کم دارند. این گونه بیماران ممکن است برخی از خصایص اختلال شخصیت مرزی را هم از خود نشان دهند و در واقع می‌شود این دو تشخیص را هم‌زمان نیز در کسی مطرح کرد. بیماران دچار اختلال شخصیت اسکیزوتایپی اگر تحت فشار روانی واقع شوند، ممکن است از حال عادی خارج شوند و علایم روان‌پریشی پیدا کنند، اما مدت این علایم معمولاً کوتاه است. در حالات شدید، بی لذتی و افسردگی شدید هم ممکن است وجود داشته باشد.افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال رفتار و افکار نامتعارف عجیب غریب دور از ذهن و غیر طبیعی نشان می‌دهند و روابط میان فردی بسیار ضعیفی دارند این افراد معمولاً همه چیز را در ارتباط با خود می‌دانند و حتی رویدادهای کاملاً بی ارتباط به خودشان را نسبت می‌دهند و فکر می‌کنم که توانایی فوق حرفه ای دارند و می‌توانند به شیوه های جادوگری در رویدادهای بیرونی تاثیرگذاری دارند و بعضی از آنها به طور مکرر دچار می‌شوند.افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپی را به لحاظ نظری از بیماران دچار اختلال شخصیت اسکیزوئید و دوری گزین بر این اساس می‌توان افتراق داد؛ در رفتار، تفکر، ادراک، و نحوه ارتباط و مکالمه مبتلایان به اسکیزوتایپی غرابت‌هایی وجود دارد که در دو دسته دیگر نیست؛ همچنین در سابقه خانوادگی اسکیزوتایپی‌ها، اسکیزوفرنی به وضوح دیده می‌شود. بیماران مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپی از بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی نیز به خاطر نداشتن روان‌پریشی قابل افتراق‌اند. افراد مبتلا به اختلال شخصیت پارانوئید نیز مشخصه‌شان شکاکیت است، اما آن رفتار غریبی را که در بیماران مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپی دیده می‌شود، ندارند.

شیوع اختلال شخصیت اسکیزوتایپال Schizotypal Personality Disorder

به گزارش DSM-۵ اختلال شخصیت اسکیزو تایپال در جامعه %۳.۹ تا % ۴.۶ تخمین زده می شود

معیارهای DSM-۵در اختلال شخصیت اسکیزوتایپال

نواقصی در روابط اجتماعی و بین فردی که مشخصه آن، بروز رنج و مشقتی حاد در روابط صمیمانه و کاهش قابلیت داشتن این روابط و نیز تحریفات شناختی یا ادراکی و نیز نامتعارف بودن رفتار است، به‌طوری‌که این الگوی نافذ و فراگیر از اوایل بزرگسالی شروع شده باشد و در زمینه‌های مختلف به چشم آید، که علامت آن وجود لااقل پنج تا از موارد ذکر شده است:{۱}

۱. افکار انتساب به خود؛ نه هذیان‌های انتساب به خود
۲. اعتقادات عجیب یا افکار جادویی که بر رفتار اثر بگذارند و با هنجارهای برآمده از خرده فرهنگِ فرد همخوانی نداشته باشند (مثل خرافاتی بودن، اعتقاد به غیب بینی، دور آگاهی (تله پاتی)، یا «حس ششم»؛ در کودکان و نوجوانان به صورت تخیلات یا اشتغالات ذهنی غریب).
۳. تجارت غیرمعمول ادراکی، از جمله خطاهای ادراکی جسمی.
۴. تفکر و تکلمی عجیب (مثلاً مبهم، حاشیه پردازانه، استعاره‌ای، با شرح و تفصیل مفرط، یا قالبی).
۵. شکاکیت یا فکر بدگمانانه.
۶. حالت عاطفی نابجا یا محدود.
۷. رفتار یا وضع ظاهری عجیب، نامتعارف، یا مخصوص به خود.
۸. فقدان دوستان صمیمی یا مورد اطمینان، به جز بستگان درجه اول.
۹. اضطراب مفرط در میان جمع به‌طوری‌که با آشنا شدن هم کاهش نیابد؛ این اضطراب بیشتر به ترس توأم با بدگمانی فرد مرتبط است نه به قضاوت منفی در مورد خودش.

علل ایجاد اختلال شخصیت اسکیزوتایپال Schizotypal Personality Disorder

ژن یا ژن ها در ایجاد یک اختلال روانی تاثیر بسزایی دارد اما بسته به تعداد و میزان تاثیر گذاری آنها در یک فرد با فردی که آرایش ژنتیکی مشابه ای با شما دارد - متفاوت است برای مثال : بعضی افراد ژن هاس اسکیزو فرنی دارند با این حال به دلیل بعضی کمبود های نسبی و نبود بعضی عوامل بیولوژیک استرس محیطی به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال که خفیف تر از اسکیزوفرنی هست مبتلا می شوند. اختلال شخصیت اسکیزوتایپال در افرادی که بستگان اسکیزوفرنی دارند بسیار بیشتر از دیگران دیده می شود.و میتواند به خاطر وجود رابطه ارثی بین دونفر باشد .

ساختار مغز

ژنتیک

بیولوژیک

رویدادهای تروماتیک

  • ابزارهای سنجشی جدید مثل fmri و pet اسکن روانشناسان را قادر ساختته اند نوروبیولوژی بعضی اختلال شخصیت را مورد بررسی قرار دهند برای مثال افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال از لحاظ رفتاری همان نشانه های شناختی و ادراکی شبه –سایکوتیک و بی نظمی شناختی را نشان می دهد که در افراد اسکیزو فرن هم وجود دارد از لحاظ بیولوژیک این دو گروه شباهت ها و تفاوت هایی دارند اما از لحاظ ساختاری کاهش حجم مغز در لب پیشانی افراد اسکیزوفرنیک در افراد اسکیزو تایپال مشاهده نمیشود.
  • هم اختلالات شخصیت و هم صفات شخصیتی در خانواده ها جریان دارند و تحت تاثیر ژنتیک هستند. لازم به ذکر است که یک ژن به تنهایی مسئول ایجاد یک اختلال نیست صفات مورد نظر مربوط به یک اختلال در نتیجه عملکرد تعداد مختلفی ژن به همراه عوامل تاثیر گذار محیطی به وجود می آید اختلالات شخصیت پارانوئید - اسکیزوئید - و اسکیزوتایپال تا اندازه ای ارثی هستند..وراثت پذیری در اسکیزوتایپال %۲۰.۵ - مرزی%۳۷.۱ - اجتنابگر %۳۷.۳ و آنتی سوشال %۴۰.۹ است.
  • رویدادهای تروماتیک در بعضی مراحل خاص و حساس دوران رشد میتوانند بر بیولوژی مغز آثار عمیق و به جا بزارند. بعضی افراد مبتلا به اختلال شخصیت میگویند که در کودکی مورد بد رفتاری عاطفی بدرفتاری فیزیکی سو استفاده جنسی قرار گرفته اند. بعد از رویداد های تروماتیک در دوران کودکی در رشد مغز تاثیری دائمی داشته باشند و این موضوع میتواند بستر لازم برای بروز صفات شخصیتی ناسازگارانه را نشان می دهند.

درمان اختلال شخصیت اسکیزوتایپال Schizotypal Personality Disorder

چند عامل باعث می شود که درمان اختلالات شخصیت با مشکل رو به رو شود و در نتیجه به بعضی روش های درمانی متفاوت از سایر روش های درمانی برای سایر اختلالات روانی نیاز باشد .
اولا اختلالات شخصیت عبارتند از مجموعه رفتارهای مشکل زا ولی پایدار که در کودکی ایجاد شده اند و در اکثر مواقع تا آخر عمر ادامه می یابند در نتیجه افراد معمولا متوجه نمی شوند که رفتارشان مشکل زاست و باور ندارند که باید آن ها را عوض کنند چه رسد به این که درمان شوند . ثانیا افراد مبتلا به اختلالات شخصیت مجموعه رفتارهایی دارند که ممکن است باعث شوند آن ها نسبت به سایر اختلالات روانی (مثل اختلال اضطرابی یا افسردگی) آسیب پذیر شوند . افراد مبتلا به اختلالات شخصیت معمولا به علت کاموربیدیتی آن ها با سایر اختلالات روانی به روانشناسان بالینی ارجاع داده می شوند و درمان اختلالات روانی وقتی با یک اختلال شخصیت دیگر کاموربیدیتی دارند بسیار دشوار است و این دشواری ممکن است علت های زیادی داشته باشد :
۱) این افراد در مقایسه با کسانی که فقط یکی از سایر اختلالات روانی را دارند ناراحت تر هستند و به درمان فشرده تری نیاز دارند .
۲) در بسیاری از اختلالات شخصیت سبک های رفتاری ثابتی وجود دارند که همیشه می توانند برای فرد مشکلاتی ایجاد کنند مشکلاتی که به نوبه ی خود آغاز سایر اختلالات روانی را باعث می شوند .
۳) بسیاری از اختلالات شخصیت ویژگی هایی دارند که موجب سوء استفاده می شوند و اجازه نمی دهند که روابط بر اساس اعتماد متقابل به وجود آید . این حالت باعث می شود که ایجاد یک رابطه ی کارآمد و صمیمی بین درمانگر و درمانجو به مشکل بربخورد حتی زمانی که فقط اختلال روانی (نه اختلال شخصیت) تحت روان درمانی قرار گرفته باشد .
ثانیا باید پرسید که در اختلالات شخصیت چه چیزی اختلال است و نیاز به درمان دارد زیرا افراد مبتلا به اختلالات شخصیت رفتارهای افراطی جنبه های عادی شخصیت را نشان می دهند (مثل برون گرایی / درون گرایی و یا وظیفه شناسی) بنابراین واقع گرایانه خواهد بود که تعدیل این رفتار ها مد نظر قرار گیرد نه تغییر کامل آن ها .
به علت تنوع زیاد اختلالات شخصیت امکان ندارد که برای همه ی آن ها درمان واحدی وجود داشته باشد درمان های مختلف روی انواع مختلف اختلالات متمرکز شده اند که درجه ی موفقیت آن ها نیز بسیار متفاوت است . به طور کلی افراد مبتلا به اختلالات شخصیت باید :
۱) انوع مهارت های زندگی را به دست آورند
۲) استراتژی های مختلف برای کنترل هیجان ها را یاد بگیرند
۳) مهارت ذهن خوانی را به دست آورند
ذهن خوانی یعنی توانایی شناسایی حالت ذهنی خود و دیگران و جدا در نظر گرفتن افکار از رفتار . همه ی این ها اهداف روان درمانی برای افراد مبتلا به اختلالات شخصیت هستند .

روان درمانی شناختی رفتاری

رفتار درمانی دیالکتیک

دارو درمانی

رویکرد های سایکودینامیک و بینشی

بسیاری از اختلالات شخصیت درمقابل روان درمانی های مبتنی بر اینسایت مقاوم هستند . به همین علت ابتدا تصور می شد که به کار بردن CBT برای این نوع اختلالات بی فایده است . بدون شک اولین کسی که در به کار بردن CBT در درمان افراد مبتلا به اختلالات شخصیت پیشتاز شد آرون بک بود که سعی کرد روش های CBT را که اصولا برای درمان افسردگی طراحی شده بودند در درمان اختلالات شخصیت به کار ببرد .
برای این کار ابتدا باید انواع اشتباهات منطقی و باورهای غلط را که می توانند علت مشکلات رفتاری فرد در اختلالات شخصیت باشند مورد کند و کاو قرار دهد . برای به چالش کشیدن باور های ذهنی غلط و تلاش برای جایگزین کردن آن ها با باورهای بهتر می توان از CBT استفاده کرد . اما در مورد افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی درمانگر باید از چالش مستقیم باورها اجتناب کند زیرا این افراد شدیدا به انتقاد حساسیت دارند . بنابراین درمانگر باید همدلی و کسب اعتماد درمانجو این مرحله را انجام دهد . یعنی روانشناسان بالینی از روش ری – پرنتیگ استفاده کنند و به درمانجویان اجازه دهند که نسبت به آن ها دلبستگی عاطفی و هیجانی به وجود آورند تا بتوانند باورهای غلط خود را تغییر دهند یعنی فرآیند رسیدگی به نیازهای مادی و عاطفی فرزندان یعنی انجام دادن مجدد این فرآیند به منظور جبران کمی ها و کاستی ها .
یک پیشرفت جدید CBT برای درمان اختلالات شخصیت اسکیما تراپی (طرحواره درمانی – تغییر دادن جهان بینی) است . رکن اصلی این رویکرد تغییر دادن اسکیماهای ناسازگارانه ی کودکی است . اسکیماها یا باورهایی که در کودکی به وجود می آیند و به باورها و رفتارهای غلط دوران بزرگسالی ختم می شوند . برای مثال عیب جویی دائمی والدین از کودک و ایجاد این باور در او که من بی عرضه هستم اسکیما – تراپی سه مرحله دارد : در مرحله ی اول باید درمانجویان را متقاعد کرد که مشکلات و سمپتوم های آن ها مدرک یا شاهدی برای باورهای غلط نیستند بلکه باورهای غلط علت سمپتوم های آن ها هستند . خودشناسی به فرد کمک می کند تا بفهمد که باورهای غلط به شرایط ناگوار زندگی در دوران کودکی ربط داده می شود و نشان دهنده ی حقایق درباره ی شخصیت فرد نیستند .
مرحله ی دوم عبارت است از تلاش برای شناسایی و پیشگیری از واکنش هایی که ممکن است افراد هنگامی که مجبور می شوند باورهای قدیمی خود را کنار بگذارند از خود نشان دهند . وقتی افراد مجبورند این باور ها را کنار بگذارند حالات هیجانی منفی و دردناکی در آن ها به وجود می آید . باید به آنها یاد داده شود که چگونه این حالات هیجانی منفی و دردناک را تجربه کنند – بپذیرند و تحمل کنند .
در مرحله ی سوم درمانگر به سوال و جواب و تفسیر مسائل می پردازد و به درمانجویان کمک می کند تا تجربه های زندگی و عوامل ظهور باورهای غلط را مورد بررسی قرار دهند . هدف از مرحله ی آخر این است که تعداد باورهای غلط کاهش یابد و در مورد تجربه های زندگی نگرش های مثبت و صحیح تری به جای آن ها گذاشته شود . مثال های بالا نشان می دهند که اختراع روش های خاص CBT برای درمان اختلالات شخصیت هنوز فعالانه ادامه دارد . هنوز خیلی زود است که بتوانیم با اطمینان بگوییم که CBT روش مهم و موثری برای درمان اختلالات شخصیت است . اما تعدادی مطالعات کنترل شده نشان می دهند که CBT برای اختلالات شخصیت موثر تر از عدم درمان در گروه های کنترل است (گروه هایی که هیچ گونه روان درمانی یا دارو درمانی قرار نمی گیرند) . همچنین تاثیر آن ها تقریبا به اندازه ی تاثیر روان درمانی سایکودینامیک است . مطالعات اولیه نیز نشان می دهند که بعد از درمان شدن با CBT بید ۴۰ تا ۵۰ درصد درمانجویان بعد از ۱۵ تا ۲۴ ماه بهبود می یابند .

مقدمه بنیادین DBT آن بود که افرادی که خواهان مردن هستند مهارت های لازم برای ساختن زندگی ای که ارزش زیستن داشته باشد را ندارند. بنابراین شامل استراتژی های شناختی رفتاری متنوعی است که برای کمک به مراجعان طراحی شده تا بتوانند افکار، هیجانات و رفتارهای خود را تغییر دهند . این رویکرد راهبردهای تغییر درمان های شناختی- رفتاری سنتی را با راهبردهای پذیرش اقتباس شده از آموزش ها و روش های شرقی در آمیخته است.این روش به فرد کمک می‌کند، نقاط قوتش را بشناسد و آنها را تقویت کند تا احساس بهتری نسبت به خود و زندگی‌اش داشته باشد. به آنها یاد می‌دهد به‌گونه‌ای فکر کنند که زندگی‌شان آسان‌تر شود.
در تلاش برای درمان افراد مبتلا به اختلالات شخصیت از دارو زیاد استفاده می شود اما این دارو ها بیشتر برای از بین بردن سمپتوم های سایر اختلالات روانی کاموربید با اختلالات شخصیت هستند نه برای مقابله با سمپتوم های خود اختلالات شخصیت . به افرادی که علاوه بر اختلال شخصیت یک اختلال اضطرابی کاموربید (مثلا فوبیای اجتماعی یا اختلال وحشت زدگی) نیز دارند می توان آرام بخش هایی مثل بنزودیازپین تجویز کرد و به افرادی که علاوه بر اختلال شخصیت اختلال افسردگی عمده ی کاموربید دارند می توان آنتی دپرسانت هایی مثل باز دارنده های جذب مجدد سروتونین (پروزاک) داد . به افرادی که اختلال دوقطبی کاموربید دارند (که گاهی در اختلال شخصیت مرزی و اختلال شخصیت ضداجتماعی دیده می شود) لیتیوم کلراید (کلرید لیتیوم) داده می شود تا نوسانات خلقی ازبین برود و از رفتار ضداجتماعی آن ها کاسته شود .
داروهای آنتی پسیکوتیک (مثل ریسپریدون) نیز ممکن است در کاهش سمپتوم های اختلالات شخصیت موثر باشند . اخیرا داروهای آنتی پسیکوتیک آتیپیکال برای کاهش تکتنشگری – انکار و عدم پذیرش واقعیت – پرخاشگری – زود خشمی و انفجارهای خشم در افراد مبتلا به اختلال شخصیت ضد اجتماعی به کار می رود


درمانگرانی که رویکرد سایکودینامیک دارند اینسایت (بینش - بصیرت) را نوعی مکانیسم بسیار مهم می دانند که باید تغییر و افزایش داده شود زیرا اکثر افراد مبتلا به اختلالات شخصیت در ابتدا رفتار خود را مشکل نمی دانند . این رویکرد در درمان افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی که برای درمانگران چالش واقعی هستند اهمیت ویژه ای دارد . این افراد بسیار سوء استفاده چی هستند .
روانشناسانی که رویکرد سایکودینامیک دارند و برای درمان اختلالات شخصیت روش فعالانه تری پیش گرفته اند سعی می کنند رفتار سوء استفاده گرانه ی درمانجویان را در همان اوایل کار شناسایی و متوقف کنند . ego "من" یا نفس شکننده و ضعیف آن ها را نمایان سازند زیرا معمولا علت بسیاری از اختلالات شخصیت همین ego یا نفس شکننده و ضعیف است
روان درمانی مبتنی بر نظریه ی روابط شیئی همان نظریه ی روابط بین الاشخاصی سعی می کند ego ضعیف درمانجو را تقویت کند تا او بتواند بدون آنکه از یک دیدگاه افراطی به یک دیدگاه افراطی دیگر تغییر جهت دهد با مسائل برخورد کند . مثلا در اختلال شخصیت مرزی این نوع روان درمانی تلاش می کند به درمانجویان نشان دهد که چگونه از مکانیسم های دفاعی استفاده می کنند و نحوه قضاوت آن ها معمولا ساده انگارانه و سیاه و سفید است . و این حالت چگونه باعث می شود که آن ها در بین سیاه و سفید در نوسان باشند .
این نوع روان درمانی در مرحله ی بعد برای مقابله با مشکلات زندگی روش های سازگارانه تری به درمانجویان ارائه می دهد .
شواهد نشان می دهد که این رویکردها در سمپتوم های اختلالات شخصیت تاثیر مثبت می گذارند . بعضی مطالعات نشان داده اند که درمانجویان در طول روان درمانی بهبود های مهمی نشان می دهند و روان درمانی سایکودینامیک از نوع کوتاه مدت حداقل با روان درمانی شناختی – رفتاری به یک اندازه تاثیر گذار است .

نیاز به کمک دارید؟ دیگر تنها نیستید

چرا جذب یک فرد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال Schizotypal Personality Disorder می شویم ؟

اگر چندین بار جذب چنین افرادی شده اید ، با در نظر گرفتن ویژگی هایی که برای این تیپ شخصیت ذکر شد؛ باید بدانید اجباری درونی شما را به سمت افراد ضد اجتماعی سوق می دهد. در ابتدا جذب خصوصیات وی می شوید در یک رابطه هیجان انگیز دو سویه قرار دارید و او مدام قربان صدقه شما می رود ، در این دوران است که شما به اشتباه فکر می کنید که آینده تان خوب و خوشایند خواهد بود. آن ها در پیش بینی واکنش های دیگران مهارت زیادی دارند ،آن ها به خوبی می دانند تا کجا ارزش ها و اصول شما را نقص کنند و سپس با اندکی عقب نشینی دوباره به پیشروی بپردازند. بنظر می رسد شما ناخود آگاه تمایل به این نوع روابط شل کن سفت کن، با فردی که فاقد حس مسئولیت است ، دارید.
شاید شما از نظر روانشناختی به گونه ای باشید که تنها قادر به برقراری همین نوع روابط هستید. اگر شما عاشق چنین فردی شده اید از خود بپرسید ، چرا من همواره درروابط عاطفی خود مورد آزار جنسی قرار می گیرم ؟ آیا در کودکی به شما القا شده که لیاقت یک رابطه صمیمانه را ندارید؟ آیا شما همواره در این خیال بافی به سر می برید که اگر به خوبی تلاش کنید ، در نهایت موفق به اصلاح محبوب سرکش خود خواهید شد؟ آیا شما متوجه شده اید که در طی مدتی که با محبوب ضد اجتماعی خود بسر می برید ، بتدریج ،احساس اینکه چه کسی هستید و چه چیزی برایتان اهمیت دارد را از دست داده اید؟ اگر پاسخ هر کدام از پرسش های فوق آری است ، به شما توصیه می کنیم به یک متخصص مراجعه کنید. زندگی با چنین افرادی به شما القا میکند که لیاقت بیشتر از این را ندارید، از انجا که وی خودشیفته است ، اگر شما به فکر نیاز های خود نباشید ، هیچ گاه براورده نخواهند شد. اگر فردی هوشیاری نباشید ممکن است مورد آزار جسمی قرار بگیرید . اکنون زمان آن است که از خودتان بپرسید چرا به فکر سلامتی و رفاه خودتان نیستید؟

با همسر مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال Schizotypal Personality Disorder چگونه رفتارکنیم؟

از آنجا که رفتارهای شریک زندگی شما ، غیر مسئولانه و براساس هوا و هوس شکل می گیرد ،شما غالبا مجبورید نقش های خود را یکی پس از دیگری عوض کنید.او قدرت درک درد را ندارد لذا توانایی هم حسی با دیگران را ندارد.آن ها افرادی حقه باز و متقلب هستند و می توانند ارزیابی خوبی از دیگران داشته باشند و با این شناخت خوبی که از دیگران پیدا می کنند آن ها را مورد سوءاستفاده قرار می دهند. اگر شما در یک رابطه عاطفی به عقل خود شک کردید ، به احتمال زیاد طرف مقابلتان یک ضد اجتماعی است . بزودی متوجه خواهید شد که وی فردی بی عاطفه و سطحی است آن ها از اعتماد به نفس بالایی برخوردارند . یکی از ویژگی هایشان بی وفایی جنسی و ارتباط با چندین جنس مخالف در یک زمان است. در نهایت عدم مسئولیت پذیری وی در غالب موارد موجب قطع رابطه شریک زندگی او خواهد شد . بنابراین همه مسئوایت های مالی ، شغلی و حتی تربیتی به دوش شما خواهد افتاد ، زندگی با وی چنان است که بعد از مدتی احساس می کنید که گویی با یک کودک سرکش و نافرمان هم اتاق شده اید. صادقانه بگوییم زندگی با چنین فردی خطرناک است، به عنوان روان درمانگر دیده ایم که این اختلال عمیقا ریشه دار ، مزمن و جز موارد نادر غیرقابل درمان است. شما نباید امیدواری داشته باشید که وی اصلاح خواهد شد.اما ممکن است بنا به دلایل مختلف مجبور به ادامه زندگی با وی شوید می توانید از توصیه های زیر استفاده نمایید:

تغییر زود هنگام رخ نخواهد داد .

مراقب امنیت جانی خود باشید.

بطور دوستانه اما قاطعانه از او بخواهید که مسئولیت پذیر باشد.

فیلم کوتاه درباره اختلال شخصیت اسکیزوتایپال Schizotypal Personality Disorder

افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال معمولاً خرافاتی هستند، عقاید عجیبی راجع به وقایع و دل مشغولی‌های متفاوت با خرده‌فرهنگ خود دارند، اشتباه وقایع را تفسیر می‌کنند و حتی معنای شخصی به اتفاقات می‌دهند.

سوالات متداول در رابطه با اختلال شخصیت اسکیزوتایپال

درمان اختلال شخصیت اسکیزوتایپی ممکن است ترکیبی از روان درمانی و دارو باشد. روان درمانی ممکن است شامل درمان شناختی - رفتاری برای پرداختن به الگوهای تفکر تحریف شده و آموزش مهارتهای خاص اجتماعی باشد. همچنین ممکن است به رفع رفتارهای مشکل ساز کمک کند.
اگرچه دلیل خاصی برای اختلال شخصیت اسکیزوتایپی ، مانند بیشتر اختلالات روانی وجود ندارد ، اما به نظر می رسد نتیجه ترکیبی از آسیب پذیری های بیولوژیکی ، روش های تفکر و عوامل استرس زا اجتماعی است.
چنین افرادی غالباً به جای اختلال شخصیتی خود ، از اضطراب یا افسردگی به دنبال مراقبت پزشکی هستند. اختلال شخصیت اسکیزوتایپی تقریباً در ۳٪ از جمعیت عمومی رخ می دهد و در مردان شایع تر است.
افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال این ایده را دارند که عقاید و برداشت های آنها تحریف شده است ، در حالی که افراد مبتلا به اسکیزوفرنی به طور معمول اینگونه نیستند. با این حال ، شخصی که علائم SPD را در اوایل زندگی خود نشان می دهد ، ممکن است دچار اسکیزوفرنی شود
نظرات و پیشنهادات شما