پارافیلیا به وضعیتی گفته میشود که برانگیختگی و لذت جنسی فرد، وابسته به افکار یا رفتارهای جنسی غیرطبیعی و افراطی باشد. پارافیلیا ممکن است حول موجودیتی خاص (مانند کودکان، حیوانات، لباس زیر و… ) یا حول اعمالی خاص (ایجاد درد، عریانگرایی و…) باشد. بیشتر گونههای پارافیلیا در مردان شایعتر از زنان است. تمرکز وسواسگونهای که در افراد شکل میگیرد، معمولا محدود به نوع خاصی است و تغییر نمیکند. در پارافیلیا، درگیری ذهنی فرد حول موجودیت یا عملی خاص بهحدی است که بدون آن به ارضای جنسی نمیرسد!
پارافیلیا شامل رفتارهای جنسیای است که از نظر جامعه، ناخوشایند، غیرطبیعی و غیرمعمول هستند. رایجترین انواع پارافیلیا، بیماری پدوفیلی یا کودککامی (میل به رفتار یا رابطهٔ جنسی با کودکان)، بدننمایی (نمایش اندام جنسی در برابر افراد غریبه)، تماشاگری جنسی یا چشمچرانی، و تنمالی (لمس دیگران بدون رضایت آنها) هستند. در مقابل، یادگارخواهی یا فِتیش (میل به موجودیت بیحرکت)، خودآزاری جنسی، دیگرآزاری جنسی و دگرجنسپوشی (برانگیختگی جنسی با پوشیدن لباس جنس مخالف) کمتر شایع هستند. برخی از این رفتارها غیرقانونی هستند و بیشتر افرادی که تحت درمان اختلالات جنسی هستند، اغلب بهخاطر رفتارشان دچار مشکلات قانونی شدهاند. باید بدانید طبقهای با عنوان «دیگر اختلالات جنسی ویژه» در زیرمجموعهٔ پارافیلیا قرار میگیرد که به مواردی اشاره دارد که تاکنون نامی برای آنها تعریف نشده است؛ مانند حالتهایی که با جسد، ادرار و تماسهای تلفنی مستهجن سروکار دارند.
اصلا تعجبآور نیست که بگوییم هر فکری که شما درباره کسی دارید، اغلب نحوه رفتار شما با او را میسازد؛ اما زمانی که موضوع ازدواج و زندگی باشد، این حقیقت ساده، نتایج بزرگی به دنبال خواهد داشت. طرز تفکر شما در مورد همسرتان و رابطهتان میتواند سلامت زندگیتان را تعیین کند. مشکلات زندگی وقتی به سادگی ایجاد میشوند که افکار و احساسات شما تخریب شوند. اگر افکار درونی شما دیدگاهی منفی از همسرتان در زندگی به تصویر کشد، هر چهار عنصر مخرب قوی تر از پیش در رابطه شما وارد میشوند و ندای درون شما بیشتر حالت منفی میگیرد. زمانی که این اتفاق میافتد، خطر نادیده گرفته شدن احساساتتان در اثر نکات منفی بیشتر میشود و شما وارد مرحله آخر زندگی خود میشوید که من آن را «سراشیبی تنهایی و فاصله میخوانم. از آنجا که اکثر ما به احساس و شم درونی خود اعتماد دارد، تشخیص اینکه چه موقع این دریافتهای درونی باعث تحریف میشوند، دشوار است. دو سناریو را در نظر بگیرید. در اولی، بیل با بدخلقی وارد خانه میشود و شروع به فریاد زدن میکند که خانه کثیف است. همسرش بتی با خود فکر میکند:«حتما حال خوشی ندارد. این رفتارش واقعا مرا ناراحت میکند. کاش وقتی اینقدر عصبانی نبود، این حرفها را میزد. تعجب میکنم چه اتفاقی در محل کارش افتاده که اینقدر او را عصبی کرده است؟»