باز اکنون > اختلالات > اختلال شخصیت خودشیفته چیست | از علائم تا درمان

برای دریافت مشاوره بر روی دکمه زیر کلیک کنید

اختلال شخصیت خود شیفته چیست؟

در فرهنگ لغت انگلیسی کالینز، خودشیفتگی اینطور تعریف شده است:"علاقه‌ای خاص یا تحسین افراطی از خود، به‌ویژه در مورد وضعیت ظاهری خود" که نوعی خود‌پرستی است و اغلب با علاقمندی افراطی و شدید به آسایش شخصی و مهم بودن و توانایی زیاد همراه است. خود‌شیفتگی مجموعه‌ای از ویژگی‌های شخصیتی است که در همهٔ ما تا حدودی وجود دارد اما در موارد حاد و افراطی آن به عنوان نوعی اختلال شخصیتی و ناهنجاری ذهنی شناخته می‌شود که به آن اختلال شخصیت خود‌شیفته می‌گویند.افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته توانایی خود را بیش از آنچه که هست تخمین می زنند موفقیت های خودشان رو خیلی بزرگتر از آنچه که هست میدانند در همه چیز به تحسین دیگران نیاز دارند با مردم همدلی نمی کنند این افراد معتقدند که برتر و بهتر از دیگران هستندو از آنها انتظار دارند که این برتری را به رسمیت بشناسند آنها به طور دائم منتظر تعریف و تمجید دیگران هستند.از افراد انتظار دارند که این برتری را به رسمیت بشناسند و در صورتی که کسی از آنها تعریف نکنه ممکنه خشمگین بشوند در روابط میان فردی از دیگران انتظار دارند که وقت انرژی و احساسات خودشان را وقف آنها کنند افراد خودشیفته با دیگران همدلی ندارند آدم ها را نادیده می گیرند پیشینه ای پر از روابط میان فردی نافرجام دارند افراد مبتلا همسری را ترجیح می‌دهد که این مدام آنها را ستایش میکنند نه همسری که آن را ر واقعا دوست دارد در پشت چهره و ظاهر پر سر و صدای این افراد درباره موفقیت ها و استعدادهایشان که در قالب داستان های پر آب و تاب تعریف می‌کند یک اعتماد به نفس بسیار شکننده دارند و این افراد دائماً به تایید دیگران نیازمند هستند و اطرافیان باید به آنها اعتماد کنند به اینکه کارشان درسته. به علت عدم همدلی هم با دیگران و تلاش برای استفاده از آنها ممکن است رفتارهای مجرمانه به کار بگیرند.همه ما ممکن است کسانی را با این ویژگی ها اطراف خود داشته باشیم اما آنچه این ویژگی ها را تبدیل به بیماری می‌کند این است که به طور افراطی و شدید در فرد دیده شوند و به نوعی ایجاد رنج و دشواری در زندگی شخصی فرد یا آدم‌های اطراف او کنند.

شیوع اختلال شخصیت خود شیفته narcissistic personality disorder

نرخ شیوع اختلال شخصیت خودشیفته بر اساس معیارهای dsm-۵ در نمونه های آماری گرفته شده از جامعه %۰ تا %۶.۲ است.این اختلال بین مردان شیوع بیشتری دارد.

معیارهای DSM-۵در شخصیت خود شیفته

تقریباً در همه جوانب زندگی افراد خودبزرگ‌بینی دارد نیاز به تعریف و تمجید دیگران دارد و همدلی ندارد این وضعیت از اواخر نوجوانی - قبل از اوایل بزرگسالی شروع شده است در شرایط مختلف وجود دارد و پنج مورد یا بیشتر از موارد ذکر شده را نشان می دهد :

۱. خود بزرگ بینی دارد و احساس می کنم فرزنو هم است مثل موفقیت ها و استعدادهای خود را بزرگ جلوه می‌دهد.
۲. دائم درباره‌موفقیت قدرت زیبایی عشق ایده‌آل خیالبافی می کنند.
۳. باور دارد که فردی بسیار خاص و تافته جدا بافته است و فقط کسانی که خودشان افرادی خاص یا باکلاس هستند می توانند درک کنند یا فقط باید چنین افرادی رفت و آمد داشته باشند.
۴. به تمجید تحسین دیگران به شدت نیاز دارد.
۵. احساسات و هیجانات سطحی و فقدان همدلی– احساس پناه – یا پشیمانی
۶. همیشه حق به جانب صحبت می‌کند

علل ایجاد اختلال شخصیت خود شیفته narcissistic personality disorder

با وجودی که هنوز علّت دقیق آن مشخص نشده است امّا پژوهشگران چند عاملی که ممکن است در این اختلال نقش داشته باشند را تعیین کردهاند. تصور میشود که تجربیات دوران کودکی نظیر آسانگیری بیش از حدّ پدر و مادر و لوس بار آوردن، تحسین و تشویق فزاینده، تربیت نامطمئن، و کمبود واکنش واقعگرایانه، در پیدایش اختلال شخصیت خودشیفتگی نقش داشته باشند.

ساختار مغز

ژنتیک

بیولوژیک

رویدادهای تروماتیک

  • ابزارهای سنجشی جدید مثل fmri و pet اسکن روانشناسان را قادر ساختته اند نوروبیولوژی بعضی اختلال شخصیت را مورد بررسی قرار دهند برای مثال افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال از لحاظ رفتاری همان نشانه های شناختی و ادراکی شبه –سایکوتیک و بی نظمی شناختی را نشان می دهد که در افراد اسکیزو فرن هم وجود دارد از لحاظ بیولوژیک این دو گروه شباهت ها و تفاوت هایی دارند اما از لحاظ ساختاری کاهش حجم مغز در لب پیشانی افراد اسکیزوفرنیک در افراد اسکیزو تایپال مشاهده نمیشود.
  • هم اختلالات شخصیت و هم صفات شخصیتی در خانواده ها جریان دارند و تحت تاثیر ژنتیک هستند. لازم به ذکر است که یک ژن به تنهایی مسئول ایجاد یک اختلال نیست صفات مورد نظر مربوط به یک اختلال در نتیجه عملکرد تعداد مختلفی ژن به همراه عوامل تاثیر گذار محیطی به وجود می آید اختلالات شخصیت پارانوئید - اسکیزوئید - و اسکیزوتایپال تا اندازه ای ارثی هستند..وراثت پذیری در اسکیزوتایپال %۲۰.۵ - مرزی%۳۷.۱ - اجتنابگر %۳۷.۳ و آنتی سوشال %۴۰.۹ است.
  • رویدادهای تروماتیک در بعضی مراحل خاص و حساس دوران رشد میتوانند بر بیولوژی مغز آثار عمیق و به جا بزارند. بعضی افراد مبتلا به اختلال شخصیت میگویند که در کودکی مورد بد رفتاری عاطفی بدرفتاری فیزیکی سو استفاده جنسی قرار گرفته اند. بعد از رویداد های تروماتیک در دوران کودکی در رشد مغز تاثیری دائمی داشته باشند و این موضوع میتواند بستر لازم برای بروز صفات شخصیتی ناسازگارانه را نشان می دهند.
ژ 1-150

پرسشنامه چندمحوری بالینی میلون۳ پرسشنامه خودسنجی استاندارد شده است. دامنه گسترده ای از اطلاعات مربوط به شخصیت را می سنجد.

ژ 1-148

آزمون اضطراب بک BAI

آزمون های سلامت روان

آزمون اضطراب بک یک پرسشنامه خودگزارشی است این پرسشنامه به طور اختصاصی علائم اضطراب را بالینی را در افراد میسنجد

ژ 1-147

آزمون ۱۶ عاملی کتلCATTEL ۱۶PF

آزمون های شخصیت

آزمون ۱۶ عاملی کتل توسط ریموند برنارد کتل تهیه شده است. این آزمون ۱۶ عامل شخصیتی را در شما ارزیابی میکند.

ژ 1-149

یکی از مقیاس های رایج برای ارزیابی عزت نفس پرسشنامه عزت نفس کوپر اسمیت است .در این پرسشنامه مواد به دو گروه تقسیم بندی شده اند .

ژ 1-153

آزمون خشم اسپیلبرگر

آزمون های شخصیت

این آزمون شامل سه بخش و ۵۷ عبارت، است که بخش نخست، حالت خشم؛ بخش دوم، صفت خشم و بخش سوم، شیوه های بیان و کنترل خشم را می سنجد.

ژ 1-152

پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ که فرم ۴۷ سؤالی آن توسط اولسون(۱۹۹۸)، تهیه شد شامل ۱۲ مقیاس است که عبارتند از: پاسخ قراردادی، رضایت زناشویی .....

ژ 1-162

آزمون افسردگی بک BDI

سلامت روانی

از بین تست ها و پرسشنامه هایی که برای سنجش افسردگی تهیه شده است پرسشنامه افسردگی بک از جمله مناسب ترین ابزرار برای انعکاس حالات افسردگی است.

ژ 1-163

mmpi یکی از معتبرترین آزمون‌های روان شناسی است که در مراکز درمانی و کلینیک‌های روانشناسی بسیار مورد استفاده قرار می‌گیرد. ه متخصص روانشناسی بالینی و روانسنجی از روی آن سلامت روانی یا ویژگی‌های شخصیتی فرد را تشخیص می‌دهد.

ژ 1-151

آزمون اضطراب کتل

آزمون های سلامت روان

این آزمون برای این منظور مورد استفاده قرار می گیرد تا روانشناسان بتوانند سطح و میزان اضطراب فرد را سنجیده و متناسب با آن راهکارهای مناسب را به آن ها ارائه نمایند.

درمان اختلال شخصیت خود شیفته narcissistic personality disorder

چند عامل باعث می شود که درمان اختلالات شخصیت با مشکل رو به رو شود و در نتیجه به بعضی روش های درمانی متفاوت از سایر روش های درمانی برای سایر اختلالات روانی نیاز باشد .
اولا اختلالات شخصیت عبارتند از مجموعه رفتارهای مشکل زا ولی پایدار که در کودکی ایجاد شده اند و در اکثر مواقع تا آخر عمر ادامه می یابند در نتیجه افراد معمولا متوجه نمی شوند که رفتارشان مشکل زاست و باور ندارند که باید آن ها را عوض کنند چه رسد به این که درمان شوند . ثانیا افراد مبتلا به اختلالات شخصیت مجموعه رفتارهایی دارند که ممکن است باعث شوند آن ها نسبت به سایر اختلالات روانی (مثل اختلال اضطرابی یا افسردگی) آسیب پذیر شوند . افراد مبتلا به اختلالات شخصیت معمولا به علت کاموربیدیتی آن ها با سایر اختلالات روانی به روانشناسان بالینی ارجاع داده می شوند و درمان اختلالات روانی وقتی با یک اختلال شخصیت دیگر کاموربیدیتی دارند بسیار دشوار است و این دشواری ممکن است علت های زیادی داشته باشد :
۱) این افراد در مقایسه با کسانی که فقط یکی از سایر اختلالات روانی را دارند ناراحت تر هستند و به درمان فشرده تری نیاز دارند .
۲) در بسیاری از اختلالات شخصیت سبک های رفتاری ثابتی وجود دارند که همیشه می توانند برای فرد مشکلاتی ایجاد کنند مشکلاتی که به نوبه ی خود آغاز سایر اختلالات روانی را باعث می شوند .
۳) بسیاری از اختلالات شخصیت ویژگی هایی دارند که موجب سوء استفاده می شوند و اجازه نمی دهند که روابط بر اساس اعتماد متقابل به وجود آید . این حالت باعث می شود که ایجاد یک رابطه ی کارآمد و صمیمی بین درمانگر و درمانجو به مشکل بربخورد حتی زمانی که فقط اختلال روانی (نه اختلال شخصیت) تحت روان درمانی قرار گرفته باشد .
ثانیا باید پرسید که در اختلالات شخصیت چه چیزی اختلال است و نیاز به درمان دارد زیرا افراد مبتلا به اختلالات شخصیت رفتارهای افراطی جنبه های عادی شخصیت را نشان می دهند (مثل برون گرایی / درون گرایی و یا وظیفه شناسی) بنابراین واقع گرایانه خواهد بود که تعدیل این رفتار ها مد نظر قرار گیرد نه تغییر کامل آن ها .
به علت تنوع زیاد اختلالات شخصیت امکان ندارد که برای همه ی آن ها درمان واحدی وجود داشته باشد درمان های مختلف روی انواع مختلف اختلالات متمرکز شده اند که درجه ی موفقیت آن ها نیز بسیار متفاوت است . به طور کلی افراد مبتلا به اختلالات شخصیت باید :
۱) انوع مهارت های زندگی را به دست آورند
۲) استراتژی های مختلف برای کنترل هیجان ها را یاد بگیرند
۳) مهارت ذهن خوانی را به دست آورند
ذهن خوانی یعنی توانایی شناسایی حالت ذهنی خود و دیگران و جدا در نظر گرفتن افکار از رفتار . همه ی این ها اهداف روان درمانی برای افراد مبتلا به اختلالات شخصیت هستند .

روان درمانی شناختی رفتاری

رفتار درمانی دیالکتیک

دارو درمانی

رویکرد های سایکودینامیک و بینشی

بسیاری از اختلالات شخصیت درمقابل روان درمانی های مبتنی بر اینسایت مقاوم هستند . به همین علت ابتدا تصور می شد که به کار بردن CBT برای این نوع اختلالات بی فایده است . بدون شک اولین کسی که در به کار بردن CBT در درمان افراد مبتلا به اختلالات شخصیت پیشتاز شد آرون بک بود که سعی کرد روش های CBT را که اصولا برای درمان افسردگی طراحی شده بودند در درمان اختلالات شخصیت به کار ببرد .
برای این کار ابتدا باید انواع اشتباهات منطقی و باورهای غلط را که می توانند علت مشکلات رفتاری فرد در اختلالات شخصیت باشند مورد کند و کاو قرار دهد . برای به چالش کشیدن باور های ذهنی غلط و تلاش برای جایگزین کردن آن ها با باورهای بهتر می توان از CBT استفاده کرد . اما در مورد افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی درمانگر باید از چالش مستقیم باورها اجتناب کند زیرا این افراد شدیدا به انتقاد حساسیت دارند . بنابراین درمانگر باید همدلی و کسب اعتماد درمانجو این مرحله را انجام دهد . یعنی روانشناسان بالینی از روش ری – پرنتیگ استفاده کنند و به درمانجویان اجازه دهند که نسبت به آن ها دلبستگی عاطفی و هیجانی به وجود آورند تا بتوانند باورهای غلط خود را تغییر دهند یعنی فرآیند رسیدگی به نیازهای مادی و عاطفی فرزندان یعنی انجام دادن مجدد این فرآیند به منظور جبران کمی ها و کاستی ها .
یک پیشرفت جدید CBT برای درمان اختلالات شخصیت اسکیما تراپی (طرحواره درمانی – تغییر دادن جهان بینی) است . رکن اصلی این رویکرد تغییر دادن اسکیماهای ناسازگارانه ی کودکی است . اسکیماها یا باورهایی که در کودکی به وجود می آیند و به باورها و رفتارهای غلط دوران بزرگسالی ختم می شوند . برای مثال عیب جویی دائمی والدین از کودک و ایجاد این باور در او که من بی عرضه هستم اسکیما – تراپی سه مرحله دارد : در مرحله ی اول باید درمانجویان را متقاعد کرد که مشکلات و سمپتوم های آن ها مدرک یا شاهدی برای باورهای غلط نیستند بلکه باورهای غلط علت سمپتوم های آن ها هستند . خودشناسی به فرد کمک می کند تا بفهمد که باورهای غلط به شرایط ناگوار زندگی در دوران کودکی ربط داده می شود و نشان دهنده ی حقایق درباره ی شخصیت فرد نیستند .
مرحله ی دوم عبارت است از تلاش برای شناسایی و پیشگیری از واکنش هایی که ممکن است افراد هنگامی که مجبور می شوند باورهای قدیمی خود را کنار بگذارند از خود نشان دهند . وقتی افراد مجبورند این باور ها را کنار بگذارند حالات هیجانی منفی و دردناکی در آن ها به وجود می آید . باید به آنها یاد داده شود که چگونه این حالات هیجانی منفی و دردناک را تجربه کنند – بپذیرند و تحمل کنند .
در مرحله ی سوم درمانگر به سوال و جواب و تفسیر مسائل می پردازد و به درمانجویان کمک می کند تا تجربه های زندگی و عوامل ظهور باورهای غلط را مورد بررسی قرار دهند . هدف از مرحله ی آخر این است که تعداد باورهای غلط کاهش یابد و در مورد تجربه های زندگی نگرش های مثبت و صحیح تری به جای آن ها گذاشته شود . مثال های بالا نشان می دهند که اختراع روش های خاص CBT برای درمان اختلالات شخصیت هنوز فعالانه ادامه دارد . هنوز خیلی زود است که بتوانیم با اطمینان بگوییم که CBT روش مهم و موثری برای درمان اختلالات شخصیت است . اما تعدادی مطالعات کنترل شده نشان می دهند که CBT برای اختلالات شخصیت موثر تر از عدم درمان در گروه های کنترل است (گروه هایی که هیچ گونه روان درمانی یا دارو درمانی قرار نمی گیرند) . همچنین تاثیر آن ها تقریبا به اندازه ی تاثیر روان درمانی سایکودینامیک است . مطالعات اولیه نیز نشان می دهند که بعد از درمان شدن با CBT بید ۴۰ تا ۵۰ درصد درمانجویان بعد از ۱۵ تا ۲۴ ماه بهبود می یابند .

نوع خاصی از روان درمانی که در درمان افراد مبتلا به اختلالات شخصیت بسیار موفق بوده رفتاردرمانی دیالکتیک است . در این رویکرد از اصول روان درمانی مراجع – محور استفاده می شود و درمانجو به همان صورتی که هست مورد پذیرش قرار می گیرد اما در عین حال تلاش می شود تا او بفهمد که چقدر طرز تفکرش درباره ی دنیا و زندگی اشتباه است و اصول رویکردهای رفتاری – شناختی و مایندفولنس نیز به کارگرفته می شود . در نتیجه درمانگری که رویکرد رفتاردرمانی دیالکتیک دارد باید درمانجو را کاملا قبول داشته باشد تا بتواند بر اساس اعتماد متقابل یک گفتمان به وجود آورد و با او درباره ی مسائل گفت و گوی موفقیت آمیز داشته باشد .
رفتاردرمانی دیالکتیک عبارت است از آموزش مهارت به درمانجو تا بتواند از روش های فکری خود دباره ی دنیا آگاه شود – مشکلات را به نحو موثر حل کند – بر هیجانات خود کنترل داشته باشد و برای مقابله با مشکلات روش های جامعه پسندتری به دست آورد .
این روش در مورد افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی موفقیت خاصی داشته است و می تواند از خود آسیب رسانی – اقدام به خود کشی و بستری شدن افراد بکاهد . همچنین اگر با داروهای مناسب همراه شود آثار طولانی مدت به ویژه برای اختلال شخصیت مرزی خواهد داشت .

در تلاش برای درمان افراد مبتلا به اختلالات شخصیت از دارو زیاد استفاده می شود اما این دارو ها بیشتر برای از بین بردن سمپتوم های سایر اختلالات روانی کاموربید با اختلالات شخصیت هستند نه برای مقابله با سمپتوم های خود اختلالات شخصیت . به افرادی که علاوه بر اختلال شخصیت یک اختلال اضطرابی کاموربید (مثلا فوبیای اجتماعی یا اختلال وحشت زدگی) نیز دارند می توان آرام بخش هایی مثل بنزودیازپین تجویز کرد و به افرادی که علاوه بر اختلال شخصیت اختلال افسردگی عمده ی کاموربید دارند می توان آنتی دپرسانت هایی مثل باز دارنده های جذب مجدد سروتونین (پروزاک) داد . به افرادی که اختلال دوقطبی کاموربید دارند (که گاهی در اختلال شخصیت مرزی و اختلال شخصیت ضداجتماعی دیده می شود) لیتیوم کلراید (کلرید لیتیوم) داده می شود تا نوسانات خلقی ازبین برود و از رفتار ضداجتماعی آن ها کاسته شود .
داروهای آنتی پسیکوتیک (مثل ریسپریدون) نیز ممکن است در کاهش سمپتوم های اختلالات شخصیت موثر باشند . اخیرا داروهای آنتی پسیکوتیک آتیپیکال برای کاهش تکتنشگری – انکار و عدم پذیرش واقعیت – پرخاشگری – زود خشمی و انفجارهای خشم در افراد مبتلا به اختلال شخصیت ضد اجتماعی به کار می رود

درمانگرانی که رویکرد سایکودینامیک دارند اینسایت (بینش - بصیرت) را نوعی مکانیسم بسیار مهم می دانند که باید تغییر و افزایش داده شود زیرا اکثر افراد مبتلا به اختلالات شخصیت در ابتدا رفتار خود را مشکل نمی دانند . این رویکرد در درمان افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی که برای درمانگران چالش واقعی هستند اهمیت ویژه ای دارد . این افراد بسیار سوء استفاده چی هستند .
روانشناسانی که رویکرد سایکودینامیک دارند و برای درمان اختلالات شخصیت روش فعالانه تری پیش گرفته اند سعی می کنند رفتار سوء استفاده گرانه ی درمانجویان را در همان اوایل کار شناسایی و متوقف کنند . ego "من" یا نفس شکننده و ضعیف آن ها را نمایان سازند زیرا معمولا علت بسیاری از اختلالات شخصیت همین ego یا نفس شکننده و ضعیف است
روان درمانی مبتنی بر نظریه ی روابط شیئی همان نظریه ی روابط بین الاشخاصی سعی می کند ego ضعیف درمانجو را تقویت کند تا او بتواند بدون آنکه از یک دیدگاه افراطی به یک دیدگاه افراطی دیگر تغییر جهت دهد با مسائل برخورد کند . مثلا در اختلال شخصیت مرزی این نوع روان درمانی تلاش می کند به درمانجویان نشان دهد که چگونه از مکانیسم های دفاعی استفاده می کنند و نحوه قضاوت آن ها معمولا ساده انگارانه و سیاه و سفید است . و این حالت چگونه باعث می شود که آن ها در بین سیاه و سفید در نوسان باشند .
این نوع روان درمانی در مرحله ی بعد برای مقابله با مشکلات زندگی روش های سازگارانه تری به درمانجویان ارائه می دهد .
شواهد نشان می دهد که این رویکردها در سمپتوم های اختلالات شخصیت تاثیر مثبت می گذارند . بعضی مطالعات نشان داده اند که درمانجویان در طول روان درمانی بهبود های مهمی نشان می دهند و روان درمانی سایکودینامیک از نوع کوتاه مدت حداقل با روان درمانی شناختی – رفتاری به یک اندازه تاثیر گذار است .
رفتاردرمانی دیالکتیک
نوع خاصی از روان درمانی که در درمان افراد مبتلا به اختلالات شخصیت بسیار موفق بوده رفتاردرمانی دیالکتیک است . در این رویکرد از اصول روان درمانی مراجع – محور استفاده می شود و درمانجو به همان صورتی که هست مورد پذیرش قرار می گیرد اما در عین حال تلاش می شود تا او بفهمد که چقدر طرز تفکرش درباره ی دنیا و زندگی اشتباه است و اصول رویکردهای رفتاری – شناختی و مایندفولنس نیز به کارگرفته می شود . در نتیجه درمانگری که رویکرد رفتاردرمانی دیالکتیک دارد باید درمانجو را کاملا قبول داشته باشد تا بتواند بر اساس اعتماد متقابل یک گفتمان به وجود آورد و با او درباره ی مسائل گفت و گوی موفقیت آمیز داشته باشد .
رفتاردرمانی دیالکتیک عبارت است از آموزش مهارت به درمانجو تا بتواند از روش های فکری خود دباره ی دنیا آگاه شود – مشکلات را به نحو موثر حل کند – بر هیجانات خود کنترل داشته باشد و برای مقابله با مشکلات روش های جامعه پسندتری به دست آورد .
این روش در مورد افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی موفقیت خاصی داشته است و می تواند از خود آسیب رسانی – اقدام به خود کشی و بستری شدن افراد بکاهد . همچنین اگر با داروهای مناسب همراه شود آثار طولانی مدت به ویژه برای اختلال شخصیت مرزی خواهد داشت .

نیاز به کمک دارید؟ دیگر تنها نیستید

چرا جذب یک فرد مبتلا به اختلال شخصیت خود شیفته می شویم ؟

آن ها از برقراری رابطه عاطفی دو سویه ناتوان اند . رابطه شما با وی از همان آغاز رابطه ای ناخوشایند خواهد بود، مگر آن که شما بطور مداوم به تحسین و تمجید وی بپردازید. آن ها تنها به شرطی وارد رابطه عاطفی می شوند که مطمئن باشند ، رابطه مذبور عزت نفس آن ها را افزایش خواهد داد. اگر شما فردی ثروتمند ، جذاب یا موفق باشید به احتمال قوی خود را سزاوار ارتباط با شما خواهد دید و تلاش خواهد کرد تا به نحوی با شما وارد ارتباط شود. وی عطش سیری ناپذیری به تحسین و تمجید دارد که اگر برآورده نشود خشمگین و آزرده خاطر می شود. اگر شما ترجیح می دهید در یک رابطه عاطفی گمنام و ناشناخته واقع بمانید ، رابطه با فرد خود شیفته برایتان گزینه مناسبی خواهد بود زیرا اگر شما به ابراز نیاز ها ، تمایلات و احساسات خود درباره وقایع مختلف بپردازید ، محبوبتان آن ها را نادیده گرفته و به سرعت به موضوع مورد علاقه خود خواهد پرداخت یا اینکه از شما بخاطر اینکه به نیاز ها ،تمایلات و احساسات خودتان اهمیت می دهید ناراحت شده و یا آن ها را بی اهمیت و احتمالا نشانه های ضعف شما خواهد دانست.اگر بخواهید به رابطه عاطفی با وی ادامه دهید ، همچنان که در شخصیت های مرزی و پارانوئید نیز دیده می شود ، مجبور خواهید شد همواره مراقب باشید هیچ گاه به اصلاح محبوب خودشیفته خود نپردازید و با او مخالفت و مقابله نکنید.

با همسر مبتلا به اختلال شخصیت خود شیفته چگونه رفتارکنیم؟

در درجه اول باید گفت فرد خودشیفته در برخورد نخست ، بویژه اگر ظاهر خوبی نیز داشته باشد، بسیار چشمگیر جلوه می کند. آن ها افرادی کار آمد ، با اعتماد به نفس ، دارای عزت نفس بالا ، با تجربه و دارای موقعیت های گوناگون در عرصه زندگی به نظر می آیند. در واقع در برخورد اول بسیار مشکل است که شما تحت تاثیر رفتار و گفتار وی قرار نگیرید و آنچه بعد ها متوجه می شوید که چیزی جز دروغ ، خیالپردازی و گزافه گویی نبوده است ، به عنوان حقایقی تحسین برانگیز تلقی نکنید.
برخی از ما که دوست داریم در یک رابطه تحت کنترل واقع شویم، جذب افراد خود شیفته می گردیم. برخی افراد بزرگسال دقیقا برای کمک به افراد خودشیفته وارد چنین روابطی می شوند. این افراد سعی میکنند نقش یک والد تمام عیار را در رابطه با فرد خودشیفته به عهده گیرند. اما این اختلال ریشه در کودکی فرد دارد و به سادگی ورود شما در رابطه با وی اصلاح نمی شود. آیا شما از حضور در حاشیه یک رابطه احساس لذت می کنید؟ بنا به هر علتی که وارد چنین روابطی می شوید بدتر از همه این است که ممکن است در طی ارتباط عاطفی با وی عزت نفس خود را از دست داده و به این باور برسید که بدون او ارزش خاصی ندارید.محبوب خودشیفته از نظر دیگران فردی متکبر ، نفرت برانگیز ، خود محور و فاقد احساس همدلی است. در غالب موقعیت های اجتماعی ، فردی آزار دهنده و غیر قابل تحمل به چشم خواهد آمد. از این رو دوستان و خانواده شما تمایلی به ارتباط ندارند و برایشان سوال برانگیز است که شما چطور متوجه چنین مسئله ای نیستید.
اگر در رابطه با چنین افرادی هستید می توانید از توصیه های زیر استفاده نمایید:

.رفتار های مثبت او را انعکاس دهید

حد و مرزهایی برای رفتار پرخاشگرانه و تحقیر کننده اش تعیین نمایید.

در وجه نخست از خودتان مراقبت کنید . در میان اختلالات شخصیت این اختلال از پایداری و شدت بیشتری برخوردار است.

فیلم کوتاه درباره اختلال شخصیت خود شیفته narcissistic personality disorder

لغت «خود شیفته» ترجمه لغت Narcissism (نارسیسم) است که از یک افسانه یونانی گرفته شده است. در این افسانه مرد جوانی به نام «نارسیوس» عاشق عکس خود که در آب افتاده بود شد. و وقتی به آب پرید تا آن را که فکر میکرد حوری دریایی است بگیرد، غرق شد.

مشاوره آنلاین

ما در کنار شما هستیم

از ما بپرسید

پاسخ گوی شما هستیم

آزمون آنلاین

خود را بهتر بشناسید

سوالات متداول در رابطه با اختلال شخصیت خود شیفته

ضعف خودشیفتگی نفرت شدید آنها از شرمساری است.
خودشیفتگان از خودشیفتگی خود آگاه هستند. ... افراد خودشیفته واقعاً از خود آگاهی دارند و شهرت خود را می دانند.
هیچ عذرخواهی و پشیمانی وجود نخواهد داشت ، و فارغ از اینکه رابطه شما چقدر طولانی بوده است ، ممکن است دیگر هرگز از آنها خبری نداشته باشید. اگر آنها برگردند ، به این دلیل است که آنها فهمیده اند می توانند چیزی از شما بگیرند.
نظرات و پیشنهادات شما

اختلال روانی در افراد مشهور